Web Analytics Made Easy - Statcounter

متهم پرونده قتل عام خونین در قلعه حسن خان هنوز هم در زندان رجایی شهر کرج روزگار می گذراند.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، شهریور سال 88 مرد 67 ساله ای به نام محمد که به محمد دوریالی معروف بود بعد از کشتن دختر همسایه شان و همچنین همسر و دختر خودش به پشت بام خانه اش رفت و رگبارهای مرگبار را بر سر مردم کوچه و خیابان شلیک کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دراین حادثه هولناک دو کودک رهگذر و دوست پسر همسایه هم به قتل رسیدند و شمار قربانیان به شش نفر رسید.همچنین دوازده نفر در این حادثه مصدوم شدند.

متهم از اولین بازجویی ها تا به امروز که نزدیک به 12 سال از وقوع حادثه می گذرد انگیزه خود را از این جنایت دفاع از شرف و فساد قربانیان اعلام کرد اما هرگز نتوانست دلیلی برای اثبات تهمتی که به قربانیان زده بود ارائه دهد.

عامل جنایت قلعه حسن خان بیماری قلبی دارد

پشت دیوارهای بلند زندان رجایی شهر کرج ایستاده ام و می دانم که امروز می خواهم با قاتل بی رحمی حرف بزنم که یازده سال قبل، شش انسان بی گناه را قربانی سوءظن بیمارگونه خود کرده است.

باران ریز و تندی در حال باریدن است و هوا به شدت گرفته و ابری است.شاید امروز از آن روزهایی است که زندانی ها نتوانند برای هواخوری هم به حیاط زندان رجایی شهر کرج بروند.

اینجا در محلی که حرف زدن وشنیدن از جنایت در میان زندگی افرادی که دستشان به خون آلوده است،این هوای روحانی با حال و هوای فاجعه ای که ساکنین پشت دیوار خلق کرده اند پارادوکس دارد.

با خودم فکر می کنم جنایتکار خشنی که دست به قتل عام شش نفر زده است شاید چنان خشونت و جذبه ای داشته باشد که قبول نکند مصاحبه کند.او را در ذهنم مرد چهارشانه ای تصور می کنم که صدای زمختی دارد و اتهامش را انکار می کند.

اما در یک لحظه وقتی سرم را بالا آوردم او را دیدم که در قاب در ایستاده و آماده مصاحبه است و در یک لحظه با دیدن پیرمردی که به سحتی راه می رود و چندان قد بلند نیست و با صدایی گرفته حرف می زند؛ تمام تصوارتم دگرگون شد.

نفس نفس می زند و روی صندلی می نشیند.می گوید که بیماریی قلبی دارد و برای همین آرام حرف می زند که نفسش نگیرد.

14 بچه داشتم و همسر اولم ساواکی بود

از خودت بگو،از گذشته ات،گذشته های دور ...

نامم محمد است.78 سال دارم و زهوارم در رفته است! 14 فرزند از دو زن دارم.البته قبل از این دو زن هم وقتی جوان بودم یک زن دیگر داشتم که از او فرزندی ندارم.در واقع همسر اولم بود.ساواکی بود و نزدیک انقلاب از ترس فرار کرد و به کانادا رفت.خودم هم گارد باغ شاه بودم.همان جا خواندن و نوشتن و رانندگی یادگرفتم.هجده ساله که شدم تصدیق گرفتم و ماشین خریدم.اطراف پاسگاه گشت می زدم و مسافرکشی می کردم.بعد کم کم پس انداز کردم و یک ماشینم شد دو تا و خانه دار شدم و اوضاعم روبراه شد.

چرا به محمد دو ریالی معروف شدی؟

وقتی کار مسافرکشی را شروع کردم دوزار می گرفتم و در یک مسیر مشخص مسافرها را می رساندم.برای همین به محمد دوریالی معروف شدم.بعد هم همین اسم روی من ماند و الان حتی در زندان من را به همین اسم می شناسند و این نام حتی بیشتر از نام فامیل شناسنامه ای من شهرت دارد.

هم زمان دو همسر داشتی؟

بله.چند سالی از ازدواج اولم گذشته بود و 8 فرزند داشتم که زن دومم را دیدم.عاشقش شدم و با او ازدواج کردم.خیلی دوستش داشتم.نفسم به نفسش بند بود.او زن خیلی خوبی بود.خدا رحمتش کند!

منظورت از زنی که عاشقش بودی همان زنی است که را با شلیک گلوله کشتی؟

بله مجبور شدم!

7 کارگر در گودبرداری غیراصولی خانه ام جان باختند

هر دو همسرت هم در همان قلعه حسن خان زندگی می کردند؟

نه آنها اصلا همدیگر را نمی دیدند.همسر اولم در شهرستان خودشان و نزدیک خانواده اش کار می کرد.همسر دومم در همین خانه ای زندگی می کرد که اول یک خانه دو هزارمتری بود و بعد آن را کوبیدیم و آپارتمان ساختم.

منظورت همین خانه محل وقوع حادثه است؟

بله .خانه مان در قلعه حسن خان،یک ویلای دو هزار متری بود.درختان کهنسالی داشت که روی هر کدامشان 200 یاکریم زندگی می کردند.این اواخر مادرم می گفت زیر زمین خانه از ما بهتران دارد.زیر گوشم می خواند که خانه را بکوبم و بسازم.من دلم پیش یاکریم ها و صفای خانه بود. به این حرف که خانه از ما بهتران دارد اهمیت نمی دادم اما حرف مادرم باعث شد به این فکر کنم که اگر خانه بکوبیم پسرانم و عروس های جوانم از مستاجری راحت می شوند.اما همه دردسرهای من از همان وقت شروع شد.

چه دردسری؟

با یک پیمانکار قرارداد بستیم و خانه را تخریب کردیم.اما گودبرداری غیراصولی باعث ریزش آوار ساختمان و مرگ هفت کارگری شد که در خانه ام کار می کردند.شش هفت نفر هم در این حادثه مصدوم شدند و شکایت کردند.البته من مقصر نبودم چون با پیمانکار قرارداد نوشته بودیم و مسئولیت بر گردن او بود.اما همین حادثه باعث شد مدتی کار بخوابد و وقتی دوباره کار را شروع کردیم قیمت میلگرد و دستمزد کارگر دو برابر شده بود.خیلی سختی کشیدم تا این خانه ساخته شد و برای همین بعد از آن اعصابم به هم ریخته بود.بعد هم که با همسایه هامشکل پیدا کردم و این اتفاقات افتاد.

می خواستم به همسرم اخطار دهم پای او را با تبر شکستم

چه چیزی جرقه اقدام تو به این جنایت را زد؟

مدتی بود که خانه ام را به پدر محمد و فاطمه اجاره داده بودم.آنها همیشه در خانه شان رفت و آمد داشتند و مهمانی هایشان باعث شده بود همسایه ها به من نیش و کنایه بزنن.می گفتند در خانه ات خانه فساد راه افتاده است.من هم چند باری به آنها تذکر دادم.اما گوششان بدهکار نبود.دیگر کار به جایی رسیده بود که همسر و دختر خودم هم به خانه آنها رفت و آمد می کردند.من چندین بار به همه آنها اخطار دادم که دست از مهمان های آن چنانی بکشند.حتی یک بار پای همسرم را با تبر شکستم تا او را تنبیه کنم.اما آنها باز هم دست بردار نبودند و به خانه همسایه می رفتند و آدم های ناحسابی را دور خودشان جمع می کردند.

چرا از همسایه ات قانونی شکایت نکردی؟

یک بار تهدیدش کردم و گفتم با پسرهایم اثاث تو را از خانه ات بیرون می ریزیم اما مامور آمد و به من گفت اگر پسرهایت دست به اثاث این آقا بزنند آنها را بازداشت می کنیم.من هم هیچ راهی برایم باقی نماند.

همسایه گفت آتشت می زنم،من هم همه را به رگبار بستم

از روز حادثه بگو.

آن روز باز مرد همسایه را دیدم و به او گفتم جلوی زن و بچه اش را بگیرد.یکدفعه او شروع کرد به داد و بیداد و فحاشی کردن به من.می گفت از دست دخالت های تو خسته شدیم.بعد تهدیدم کرد و گفت فکر کردی کی هستی پیرمرد به دردنخور.کاری نکن تو را در پتو بپیچم و ببرم جایی دور از شهر آتش بزنم!من هم کفرم بالا آمد و گفتم حالا که با زبان خوش بساط فسادتان را جمع نمی کنید با زبان دیگری با شما حرف می زنم.

حدود 1200 گلوله ،یک کلاشینکف و دو کلت کمری داشتم که از قبل خریده بودم.آن را همراه خودم برداشتم و به خانه همسایه رفتم.گاز اتر هم داشتم که اول آن را در خانه شان زدم و به بچه های او یعنی فاطمه و محمد شلیک کردم.فاطمه کشته شد و محمد مصدوم شد.همه همسایه ها و اهل محل در حیاط خانه ما و جلوی در خانه جمع شده بودند.من همسرم و دخترانم را هم به رگبار بستم.همسرم به نام زهرا و یکی از دخترانم که دانشجوی پزشکی بود به نام صدیقه،کشته شدند و دختر دیگرم نقص عضو شد.

چرا به پشت بام رفتی و مردم بیگناه را به رگبار بستی؟

من به مردم شلیک نکردم.وقتی به پشت بام رفتم،فقط چند تیر هوایی زدم که همه دور شوند.چند گلوله به کسانی که نزدیک بودند اصابت کرد و مصدوم شدند.بعد چند جوان که دوستان محمد بودند با چوب و چماق به پشت آمدند.من یکی از آنها را می شناختم و می دانستم با محمد دست به کارهای فاسد می زنند.برای همین به او که اسمش پیام بود شلیک کردم و او هم کشته شد.

اما دو کودک خردسال هم که از رهگذران کوچه بودند با شلیک های تو به قتل رسیدند.

من قتل آنها را قبول ندارم.آنها فاصله دوری از من داشتند و امکان ندارد گلوله های اسلحه من به آنها اصابت کرده باشد.

به یک راننده پراید هم شلیک کردی!

وقتی به خیابان آمدم و می خواستم به اداره آگاهی بروم،یک پراید جلوی پایم ترمز کرد.به من پوزخند زد و گاز داد و من را سوار نکرد.من هم از اینکه مسخره ام کرد ناراحت شدم و به او شلیک کردم.گلوله به شانه اش اصابت کرد و مصدوم شد.

یادگاری از جنایت بی پشیمانی !

از جیبش عکس هایی بیرون می آورد و می گوید:این ها عکس هایی است که در روزنامه ها از من منتشر می کردند.همه این عکس ها را یادگاری نگه داشته ام!

عکس ها را از او می گیرم و نگاهی می اندازم.دارد برایم توضیح می دهد که در کدام عکس مشغول بازسازی صحنه جنایت بوده است و اسلحه را چطور دستش گرفته بوده است.با چنان جزئیاتی حرف می زند که گویی از حماسه ای افتخار آمیز سخن می گوید!

به او می گویم:چرا این عکس ها را نگه داشته ای؟مگر خاطرات خوبی هستند؟

می گوید:من از کاری که کردم پشیمان نیستم.من  آنها را کشتم به خاطر اینکه حرفم را گوش نکرده بودند!فقط از کشته شدن دخترم که پزشکی می خواند ناراحتم.هر ترم 800 هزار تومان خرجش را داده بودم.از ناقص شدن دختر دیگرم هم ناراحتم.

فرزند عامل قتل عام قلعه حسن خان قتل کرده است

پرونده تو در چه مرحله ای است؟

بچه هایم ولی دم مادرشان بودند که اعلام بخشش کردند.ولی دم دخترم هم خودم هستم.دو شاکی پرونده هم تقاضای دیه کرده اند و بقیه پرونده را بلاتکلیف گذاشته اند.

فرزندانت با اینکه مادرشان را کشتی تو را بخشیدند؟

من در این اتفاق تقصیری نداشتم.بارها اخطار داده بودم و حرفم را گوش نداده بودند.فرزندانم هم این را می دانند.الان هم اگر بیرون از اینجا بروم دو پسر دیگرم را می کشم! یکی از آنها سه زن دارد و به کشور خارج رفته و آدم درستی نیست که باید کشته شود.یکی دیگر هم به اتهام دزدی به زندان افتاده بود و آنجا در درگیری یک نفر را به قتل رسانده است.من از دزدها بدم می آید و برای همین دلم می خواهد این فرزندم را هم بکشم!

به او چشم می دوزم.پیراهنی آبی بر تن دارد.هنوز عکس های یادگاری اش در دستم است.نگاهی به پیراهنی که بر تن دارد می اندازم و نگاهی به پیراهنی که در عکس تنش بوده است.همان پیراهن هنوز هم بر تن اوست.فقط دیگر پیراهنش مثل عکس ها خونی نیست.

او هنوز هم همان آدم روز جنایت است.با همان طرز تفکر،با همان خشم تخیلی،با همان تصمیمات بی اساس و هولناک.حتی با همان لباس!آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا قتل عام قلعه حسن خان قتل زندان رجایی شهر رجایی شهر کرج قتل عام اخبار حوادث قتل عام زندان رجایی شهر زندان رجایی شهر کرج قلعه حسن خان سهام عدالت قیمت خودرو کرونا کرونا ایران قتل تهران تجاوز جنایت قیمت بورس عکس بیمارستان قلعه حسن خان برای همین مصدوم شد قتل عام کشته شد عکس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۸۰۰۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مرگ؛ ایستگاه پایانی دو قاتل | اتفاق شیرین برای یک محکوم به قصاص که تا یک قدمی چوبه دار قرار گرفت اما ...

همشهری آنلاین؛ حوادث: نخستین قاتلی که پیش از طلوع خورشید روز چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت در زندان قزل حصار پای چوبه دار رفت، مردی معتاد بود که اردیبهشت سال۱۴۰۱ دست به جنایت زده بود. وی با ادعای اینکه پسرعمویش با سحر و جادو زندگیش را نابود کرده، نقشه قتل او و اعضای خانواده‌اش را کشید. او گرچه توانست پسرعمویش را به قتل برساند اما دختر و همسر مقتول با زیرکی از خانه گریختند و باعث دستگیری قاتل شدند.

ماجرا از این قرار بود که روز حادثه زنی با پلیس تماس گرفت و گفت پسرعموی همسرش وارد خانه شان شده و جان همسرش را گرفته است. وی گفت: قاتل حوالی ظهر از شهرستان به خانه ما آمد. او معتاد به مواد مخدر است و وقتی وارد خانه ما شد شروع کرد به بحث کردن با همسرم. او رفتار عجیبی داشت و مدام به شوهرم می گفت چرا او را طلسم کرده است. بعد از داخل کیفش چاقویی بیرون کشید و بی‌محابا چند ضربه به شوهرم زد.

وی ادامه داد: او سپس قصد داشت به من و دخترم حمله کرد که ما وحشتزده فرار کردیم و از خانه خارج شدیم و در را به روی قاتل قفل کردیم. بعد با داد و فریاد از همسایه‌ها کمک خواستیم تا اینکه یکی از آنها با پلیس تماس گرفت و کمی بعد نیز قاتل دستگیر شد.

متهم به قتل در بازجویی ها ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: پسرعمویم زندگیم را به تباهی کشانده بود.

ده سالی می شد که مرا سحر و جادو کرده بود و من تصمیم گرفتم با کشتن او و خانواده اش این جادو و طلسم ۱۰ ساله را باطل کنم اما فقط موفق شدم پسرعمویم را بکشم، همسر و دخترش از دستم قسر رفتن. وی ادامه داد: ده سال قبل در اطراف خانه ام یک نوشته عجیب پیدا کردم. نوشته را از داخل جوی آب پیدا کردم و به سراغ یک آینه بین در شهرستان دیگری رفتم. او برگه را دید گفت پسرعمویت تو را جادو و طلسم کرده است. از همان زمان زندگی من تحت تاثیر جادوی او قرار گرفته و دست به هرکاری می زد با شکست مواجه می شدم.

این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و پس از قطعی شدن رای، شمارش معکوس برای قصاص وی آغاز شد تا اینکه سحرگاه چهارشنبه گذشته به ایستگاه پایانی زندگیش رسید و به دار مجازات آویخته شد.

درگیری مرگبار در پارک

دومین قاتلی که نتوانست طلوع خورشید روز چهارشنبه را ببیند، فردی بود که پنجم شهریور سال ۹۵ به خطر چشم تو چشم شدن و شکستن قلیان مرتکب قتل شده بود.

کارآگاهان در تحقیقات میدانی ‌اطلاع پیدا کردند که مقتول پیش از قتل، با جوانی به نام سعید درگیری داشته که پس از پایان دعوای اول، دایی سعید برای حمایت ‌از خواهرزاده اش وارد دعوا شده است. آنطور که مشخص بود او در هواخواهی از خواهرزاده اش دست به جنایت زده و فراری ‌شده بود. شاهدان می گفتند شب حادثه سعید (خواهرزاده متهم) در پارکی در جنوب پایتخت به همراه دوستانش مشغول کشیدن قلیان ‌بود که درآنجا به دلیل شکستن شیشه قلیان و چشم تو چشم شدن با مقتول درگیر شد. در چنین شرایطی ماموران راهی محل زندگی ‌او شدند اما متهم به قتل فراری شده بود. ماموران با دستور قاضی پدر وبرادر متهم اصلی پرونده را به اتهام تلاش در فراری دادن قاتل ‌دستگیر کردند. همین کافی بود تا ماموران با انجام اقدامات پلیسی و اطلاعاتی مخفیگاه وی را درگاراژی متروکه در جنوب تهران ‌شناسایی و ۱۱ مهرماه سال ۹۵ دستگیرش کردند.

فرصت زندگی

سومین قاتلی که سحرگاه چهارشنبه پای چوبه دار رفت، دهم مهر ماه سال ۹۹ مرتکب جنایت شده بود. وی اگرچه مانند دو قاتل دیگر پای چوبه دار رفت اما با گریه و التماس از اولیای دم خواست تا به او مهلت زندگی بدهند. التماس های او نتیجه داد و در واپسین لحظات، اولیای دم دلشان به رحم آمد و حکم را اجرا نکردند. اختلاف قاتل و مقتول بر سر معامله موتور بود.

وقتی فروشنده قدم در خانه خریدار گذاشت معامله آنها به قتل یکی از آنها و زخمی شدن دیگری ختم شد.

متهم به قتل پس از بهبودی به قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل تصمیم گرفتم یک موتورسیکلت بخرم که یکی از دوستانم مقتول را به من معرفی کرد. بعد از آن وقتی بر سر قیمت توافق کردیم و من مبلغ ۲۷ هزارتومان به عنوان بیعانه به او دادم. قرار شد مابقی پول را ظرف چند روز آینده جور کنم و به او بپردازم تا سند موتور را به نامم بزند و تحویلم بدهد. وی ادامه داد: قرارمان روز حادثه بود که فروشنده موتور به خانه ام آمد. متهم ادامه داد: من برای پذیرایی از او به آشپرخانه رفتم تا برایش چای بیاورم. او اما ناگهان از پشت سر به من حمله کرد. آنطور که متوجه شدم قصدش این بود که مرا به قتل برساند تا دست به سرقت اموال خانه ام بزند. او با چاقو ضرباتی به من زد که وقتی دیدم قصد کشتن مرا دارد، چاقویی از آشپرخانه برداشتم و چندین ضربه به او زدم.

متهم به قتل پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و قضات دیوان عالی کشور مهر تایید بر این حکم زدند اما توانست از مجازات مرگ فرار کند و از اولیای دم مهلت یک ماهه بگیرد.

کد خبر 849443 برچسب‌ها دادگاه سارق - سرقت زندان اعدام قتل - قاتل

دیگر خبرها

  • مرگ؛ ایستگاه پایانی دو قاتل | اتفاق شیرین برای یک محکوم به قصاص که تا یک قدمی چوبه دار قرار گرفت اما ...
  • قتل هولناک زن جوان به دست پسرش
  • قتل هولناک زن جوان به دست پسرش | حمله قاتل با اسید به پلیس
  • پسر پرخاشگر مادر را کشت و جسدش را سوزاند
  • معرفی افراد برتر مسابقات آزاد دارت کارگران کشور
  • مدال برنز مسابقات آزاد دارت کارگران کشور بر گردن بانوی یزدی
  • معرفی برترین‌های مسابقات آزاد دارت بانوان کارگر ایران
  • گفتگوی اختصاصی با جاوید مرتمی پیشکسوت فوتبال مازندران
  • شناسایی قاتل کشتی تایتانیک در یک عکس ۱۱۲ ساله (+عکس)
  • (ویدئو) جوزف کالینگر، قاتل زنجیره‌ای؛ مردی که پسرش را هم کشت!